یک سوپر دو قطبی؛ مصاف اکبر و اسفندیار؛ این یک تیتر معمولی برای یک رسانه دولتی نیست، بلکه سناریویی است که ماههاست طرفداران دولت برای آن برنامهریزی کردهاند. برای دو قطبیسازی انتخابات یک طیف افراطی لازم است که دو سر این طیف، در رقابت با همدیگر سرنوشت کشور را مشخص کنند.
بنابراین گزارش، مدتهاست رسانههای دولتی این گونه مینویسند که یک سیاستمدار بزرگ، سیاستمداری است که بتواند در گاه انتخابات، آن هم در انتخابات ریاست جمهوری، فضای کشور را دو قطبی کند. آنان شاهد این راهبرد موفقیت آمیز خود را دو قطبی کردن انتخابات در سال 84 و سال 88 توسط محمود احمدینژاد در رقابت با اکبر هاشمی رفسجانی و میرحسین موسوی میدانند.
ورود غیرمنتظره دکتر سعید جلیلی به ساختمان وزارت کشور و ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری، تقریبا تمامی معادلات گروه های سیاسی اصولگرا را تا حدود زیادی به هم ریخته است.
ظاهرا جلیلی پیش از انتخاب لنکرانی کاندیدای اصلی مورد نظر جبهه پایداری بود، و تلاش هایی برای قانع کردن او به منظور کاندیداتوری انجام شده بود، چنان که امیرحسین قاضی زاده، سخنگوی این جبهه با اشاره به سابقه آشنايي خود با جليلي در مشهد گفته بود «جبهه پایداری چندین بار طی چند ماه گذشته نزد آقای جلیلی رفته است و ایشان در هر بار گفته است که من نمی آیم، اگر می خواستند به صحنه بیایند حتما به ما می گفتند.»
اما این پیش بینی سخنگوی جبهه پایداری در حالی غلط از آب درآمد که به نظر می رسد روی انتخاب جلیلی توافق چندانی نیز وجود نداشته است به طوری که از مواضع برخی اعضای این جبهه چنین برمی آید که عده ای از آنها تنها به دلایلی چون «رفع تکلیف» از خود یا «استفاده از اسم و رسم جلیلی» برای وجاهت بخشی به کاندیدای خود دست به چنین کاری زده اند.
شاهد این مدعا را می توان در اظهارنظر برخی از اعضا جستجو کرد که پس از انتخاب لنکرانی به عنوان گزینه نهایی، به صورت شتاب زده انتخاب لنکرانی را برگشت ناپذیر خواندند. از جمله روح الله حسینیان در همایش اخیر جبهه پایداری که در آن کادیداتوری لنکرانی رسما اعلام شده بود، گفت «انتخاب گزینه اصلح از سوی این تشکل سیاسی نهایی است و تغییری در آن ایجاد نخواهد شد. انتخاب لنکرانی نهایی است و هیچ تغییری در تصمیم جبهه پایداری درخصوص انتخاب کاندیدای اصلح انتخابات ایجاد نخواهد شد.»
بعد از تاسیس جبهه پایداری انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خوشوقت که در سالهای اخیر کمتر وارد کارهای سیاسی مصداقی می شد، تکلیف را در حمایت از این جبهه ولایی و انقلابی دید و ضمن قبول کردن عضویت در شورای فقاهتی این جبهه، آنها را به مقاومت و پایداری در مقابل تخریب ها و بداخلاقی برخی جریانات سیاسی کشور توصیه می کرد.